خاطرات خنده دار
تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra

 توی بچگی چند باری خونمون رو عوض کردیم هر بار که به محله جدید

می رفتیم روزهای اول که با بچه ها می رفتیم فوتبال بازی می کردیم

خودم رو می زدم به منگلی. توپ میومد از زیر پام رد می شد. این پام به

اون پام می گفت برو بخواب خلاصه یه وضی بود. بعد از دو سه روز یه

دفعه بازی خودم رو رو می کردم. ای حال میداد بچه ها مونده بودن که این

چطوری یه شبه بازیش اینحوری شده. درست عین این فیلمها.

واقعا همه ما دهه شستی ها مبتکر و خلاق بودیم...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • اوکسیژن
  • ریاح