تاريخ : برچسب:عید نوروز, | | نویسنده : zahra

 یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد



تاريخ : برچسب:عید نوروز, | | نویسنده : zahra

سایه حق
سلام عشق
سعادت روح

سلامت تن
سرمستی بهار

سکوت دعا
سرور جاودانه
این است هفت سین آریایی
نوروز مبارک



تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra

 شماها یادتون نمیاد وقتی ما طفل بودیم،
یکی از سرگرمی هامون این بود که تو حموم در چاه فاضلاب رو میذاشتیم
تا آب جمع بشه مثل استلخ بشه بعد دست و پا میزدیم شاد میشدیم !



تاريخ : برچسب:جوک متفرقه, | | نویسنده : zahra

 تا حالا دقت کردین
راننده تاکسی هایی که بیشتر باهات گرم میگیرن و حرف میزنن
کرایه بیشتری میگیرن و تو هم روت نمیشه چیزی بگی ؟



تاريخ : برچسب:جوک متفرقه, | | نویسنده : zahra

 یه سوال چند روزه تو ذهنم اومده منو ول نمیکنه
با این مضمون که شرکت glx لب تاب هم داره ؟
آخه لبتابم از تو کیف اصلا در نمیاد !



تاريخ : برچسب:په نه په, | | نویسنده : zahra

 رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟
یه دختر بچه ۵ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه !
به جون خودم من تا ۱۲سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !



تاريخ : برچسب:جوک متفرقه, | | نویسنده : zahra

 ﺑﻪ یارو ﻣﻴﮕﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﻮ ﺗﺎﻛﺴﻰ ﻛﻰ ﻛﻨﺎﺭﺕ ﺑﺸﻴﻨﻪ؟
ﻣﻴﮕﻪ: ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮﺧﻮﺷﮕﻞ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﺰﺩﺵ! ﻣﻴﮕﻦ : ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﻴﮕﻪ: ﺍﻭﻧﺎ ﻣﻴﭽﺴﺒﻦ ﺑﻪ ﻫﻢ ، ﺟﺎﻯ ﻣﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺸﻪ !



تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra

 مریض بودم مامانم داشت داروهام رو میداد که داداش کوچیکم اومد گفت:
منم از اینا میخوام
مامانم گفت:
الهی مامان بمیره برات.اینا پی پیه، فقط داداش باید بخوره !
بچه هم گفت: اه اه رفت دنباله بازیش



تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra

 چندروزپیش یه استادجدبداومده بودواسمون!وقتی اومدتوی کلاس ربع ساعت اول من فکرمیکردم داره بهم لبخندمیزنه ومنم هی لبخنددل انگیزتحویلش دادم!نگوقیافش این مدلی بوده!اینوبعدازاون ربع ساعت فهمیدم!البته دیگه دیربودچون الان استاده فکرمیکنه من خل تشریف دارم!!!هی روزگار!!!!!!!!!!!!!!



تاريخ : برچسب:خاطرات خنده دار, | | نویسنده : zahra

 مام مکالمات من و بابام در طی سال:
«بیا ببین این گوشی من چشه
بزن اخبار گوش کنیم
بزن 3
چراغا رو خاموش کن
خونه سرد شد کولرو خاموش کن 
چشات درنیومد پای لپ تاپ؟»
اگر چیزی از قلم افتاده شما ادامه بدین!



تاريخ : برچسب:اس ام اس عاشقانه, | | نویسنده : zahra

 من ” سلام ” می گویم …
و ” لبخند ” می زنم …
و قسم می خورم …
و می دانم …
” عشق ” همین است …
به همین سادگی …



تاريخ : برچسب:اس ام اس تیکه دار, | | نویسنده : zahra

 کمی مهربانتر باش لطفا !
برای شانه ام سنگین است
این سرسنگینی هـــا . . .



تاريخ : برچسب:اس ام اس تنهایی, | | نویسنده : zahra

 عادت دارم
هَـــر روز
جـــــایِ انگشــــــتانم را از روی شیشــــه یِ مانیتور پاک کنم
آخــــر
نوازش کردن عکـــــس هایَت
عادَت مَن است…



تاريخ : برچسب:اس ام اس عاشقانه, | | نویسنده : zahra

 چقدر خوشحـال بـود شیطــان
وقتی سیب را چیدم
گمان میکرد فریب داده است مـرا
نمی دانست تـو پرسیده بـودی
مـرا بیشتر دوست داری یـا مـاندن در بهشت را ؟



تاريخ : برچسب:اس ام اس تنهایی, | | نویسنده : zahra

 دلِ سبــــــزم را گــــــــره زد ..
و رفتــــ تا بــــــه آرزوهـــایش برســــد …



تاريخ : برچسب:اس ام اس تیکه دار, | | نویسنده : zahra

 دل کنـدن از تــو
بـــا همـــه عشقی که بهــت داشـتـم
مــن رو بـه یـــه جـایــی رســوند
کــه حالا تــو چـشـمــاش زل بـــزنـــم
بـگــم : عــاشــقــمــی ؟
خـــب بــــه درکـــــــ …!



تاريخ : برچسب:جوک متفرقه, | | نویسنده : zahra

 پسر داييم 18 سالشه تك پسر خيلي لوس
نامزد گرفته نامزدش 16 سالشه رفته بوديم تالار واسه عقدش بعد خواننده گفت آقا داماد آهنگ درخواستي چي بذارم تقديم كنم به شما و عروس خانم؟
داد زدم گفتم آهويي دارم خوشگله رو براش بخون
الآن داييم 4 ماهه باهام حرف نميزنه



تاريخ : برچسب:جوک متفرقه, | | نویسنده : zahra

 عاغا ماچندوقت پیش رفتیم نمایندگی سونی ی ال سی دی خریدیم 
بعدفروشنده گفت براتون بفرستم منم درحالی که گوشیمو راحت داشتم ازجیبم درمیاوردم گفتم نه بابا من خودم ماشین دارم صاحب فروشگاه باخنده گفت خواب ماشین چی داری من گفتم پپپپپپپپپپپپراید 
قیافه صاحب فروشگاه: O.o
قیافه من : :)
قیافه بقیه مشتریا :@@@@@@@@@@@@
قایفه شرکت سایپا :#$&#$&



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 40 صفحه بعد
  • اوکسیژن
  • ریاح